فاجعه

اي شعر دلم براي تو تنگ شده
احساس تو چندي است كه كمرنگ شده
اينگونه بيايي به خدا فاجعه است
اي شعر نيا، قافيه ام لنگ شده

اسفند ماه 1381

13 نظرات:

رها گفت...

سلام به نگاه عزیز و امیدوارم حالت خوب باشه

اول بگم که شعرت خیلی با احساس بود. منم چند روزی میشه که سراغ شعر گفتن نرفتم. اخه هم دیگه درس و دانشگاه شروع شده و هم من ذوقش رو ندارم. منم دلم واسش تنگ شده.

البته چند وقت پیش یه چندتا رباعی و دوبیتی گفتم که نمی دونم بیارم توی وبلاگ یا نه. اخه هنوز توی ایراد رفع کردن وارد نشدم.

این شعر نگین شاخه هم مال پارسال بود. خوشالم که خوشت اومد.

در مورد داستان من، نمی دونستم اینقدر علاقه مندی. خب راستش من بار اول توی 2 تا ایمیل واست فرستادم که گفتی نرسید. بار دوم هر دوتا رو یکی کردم و فرستادم. در واقع همونه که خوندی. ممنون که اینقدر مشتاقی.

بازم میگم، شعرت خیلی قشنگ بود.

مواظب خودت باش

فدای تو(اینم یه شاخه گل)

رها گفت...

راستی دوست دارم یه چیز دیگه رو بدونی.
گفته بودم که واسش شعر میگفتم. حدود یه دفتر 200 برگ واسش شعر گفتم. اگه اون شعرا رو خونده بودی می دیدی که الان نسبت به اون موقع خیلیییییییی ایرادام کم شده. اون موقع هر چی دلم میگفت می نوشتم بدون رعایت اصول.خودم الان که می خونمشون کلی احساس بی سوادی میکنم. ولی الان حس میکنم یه کم سواد یادگرفتم.
همین
فدات

طوفان گفت...

سلام بر نگاه عزیز
خوبی انشا ال..؟
آقا ما جویای احوال هستیما جمعه از خاله سراغتونو گرفتم.
آقا این شعرتم قشنگ بود عالی بود ای شعر نیا قافیه ام لنگ شده عالی بود
مواظب خودت باش عزیز

بهانه گفت...

شعر که بیایید لنگی قافیه ها و این حرفها حالیش نیست...می آید...

زروان ازلی گفت...

نگاه جان با دست پس می زنی با پیش می کشی :)
اول میگی دلم برات تنگ شده بعد میگی نیا قافیه ام لنگ شده . تکلیفت رو با این شعر بنده خدا روشن کن بیاد نیاد تکلیفش چیه ؟
از شوخی گذشته قشنگ بود به این شعرها بگو بیان ما هم دلمون واسه خودت و شعرهات تنگ شده نگاه جان

حیاط خلوت گفت...

دل شعر هم برای تو تنگ می‌شه...
دل ما هم برای جفتتون تنگ می‌شه

رها گفت...

یه ایمیل واست گذاشتم
ممنون میشم چک کنی؟

فدای تو(بازم یه شاخه گل)

میچیکو گفت...

به این چی میگن؟تضاد؟پارادوکس؟ حالا هر چی مهم اینه که ما دلمون تنگ شده واست عمو جون.

مائده کاویانی گفت...

کوتاه زیبا
و حرف دل بود

نگاه گفت...

@رها
ممنون رهاجان شما لطف دارين البته شما كه كم كم دارين از ما پيشي مي گيرين اميدوارم كه موفق باشي

@طوفان
مرسي ممنون از لطفت منم به خدا از مامانم جوياي احوال هستم ببخشيد يه مقدار خودم رو گرفتار كردم تو خوبي چي بگم والا وقتي شعرم نمياد همينه ديگه دست مي كنم توي صندوقچه قديمي ها رو در ميارم ميگذارم توي وبلاگ خيلي مواظب خودت باش به خانم گلت هم سلام حسابي برسون خيلي نوكرتم

@بهانه
واقعا راست مي گي ولي وقتي هم نمياد خوب ميشه حالاي من ديگه زوري كه نيست

@زروان
منم دلم براي يه ذره شده اينجوري :))))
ممنون از لطفت البته يه مقدار پارادوكس داره اين شعر ديگه خودت استاد مني و بهتر از من مي دوني

@حيات خلوت
مرسي سرور جان عمو ما هم همينطور به خدا

@ميچيكو
ايول بابا دمت گرم ميچيكو من هي به پارسا مي گفتم كه اين ميچيكو يه چيزي ميشه ها آفرين
منم دلم براتون خيلي تنگ شده گرفتار شدم به خدا راستي يه قرار تنظيم كنيم تا هوا خوبه هم رو ببينيم

@مائده كاوياني
سلام و ممنون از لطفتون كه به وبلاگ من سر زدين اين نظر لطف شماست

سمانه گفت...

احساس من امروز مگر سنگ شده؟
چندیست که آرامش من لنگ شده
امشب تو بیا به سرزمین روحم
ای شعر بیا بیا دلم تنگ شده

عرض بی ادبی کردم که اینو نوشتم:(
از رباعی زیباتون به شدت لذت بردم.

نگاه گفت...

@سمانه

سلام خوبي عموجان خيلي شعرت زيبا بود ممنون خيلي خوشحالم كردي كه نظيره نوشتي خيلي خوب بود واقعا داره كارات زيبا ميشه آفرين بر تو

شهرساز منتظر گفت...

تلنگري آرام مثل خوردن قطره های باران به شیشه دلم، منو از وجود گوهری در پشت دریچه بی پرده قلبم آگاه کرد، درست مثل لحظه ای که شبنم از برگ گل می افته برخود لرزيدم... مثل برگی در مسیر تندباد سست شدم و مثل قطره شبنم بر خاک افتادم... پروانه از پیله رهید...؛
شهرساز منتظرwww.javadi7.blogfa.com

ارسال یک نظر