دل خوش سیری چند ...

می دهم در دل خود یک شبه تغییری چند
همچو خواب است فقط شامل تعبیری چند
بازهم گردش دوری دگر از چرخه عمر
حال گوییم مبارک، دل خوش سیری چند

فروردین ماه 1380

آتش ...

در دلم آتشي برپاست كه آتش هاي ديگر به چشمم نمي آيند

اسفند ماه 1388

نامه

با نام نامي اش كه به هر نامه نام اوست
امشب دوباره سفره دل را گشوده ام
شكر خدا شراب و كمي قرص نان عشق
شعري هم از ديار نگاهت سروده ام

عاشق سلام، حال من و شور و حال تو
گفتم دوباره با تو كمي گفتگو كنم
دور از شكوه جذبه گرم نگاه تو
در كوچه باغ خاطره ها جستجو كنم

گفتم كه بر خلاف تمام گذشته ها
بنشينم و حكايت دل را بيان كنم
تا وسعت خيال "سيا" دوست دارمت
گفتم بگويم آنچه نبايد نهان كنم

اينجا هنوز، خواب من از اشتياق توست
دارم گناه عشق تو بر دوش مي كشم
در نيمه هاي شب شبح سايه تو را
بر سينه ام فشرده به آغوش مي كشم

اينجا هميشه بغض من از فكر دوريت
شفاف مثل اشك غم از جنس شيشه است
بر بيستون سينه من جاي يك خراش
بي تاب ضربه هاي تو با زخم تيشه است

اينجا غمي به چنگ دلم زخمه مي زند
اينجا كسي اسير دو چشم سياه توست
اشك و سكوت و پنجره ياران هر شبم
اينجا نگاه آينه هم در نگاه توست

يك شب بيا، به ياد تو دلتنگ گشته ام
با بغض من، تو يك شبه مأنوس مي شوي
ديگر بس است رويش گل هاي شعر من
يك جمله بيش از اين به خدا لوس مي شوي

پرواز كن بيا كه هوا هم مساعد است
اينجا تمام وسعت من آسمان توست
پايان رسيد نامه ام امضا : بنفشه ات
اين واژه اي كه تا به ابد بر زبان توست

تقديم به خواهر عزيزم بنفشه
دي ماه 1380

باران

همين كه حضور تو پايان گرفت
دل آسمان بوي هجران گرفت
نگاهم گره خورد با بغض ابر
شكست از غم عشق و باران گرفت

اسفند ماه 1388

ناقوس

به ذهنم كه مي آيي
تمام ذرات وجودم
تنها صداي ناقوس ورود تو را مي شنوند

اسفند ماه 1388

بازار دل

بدّو كه عشق به بازار دلم مفت شده
در تب عشق تو بودن همه جا اُفت شده
نه تو از من طلبي داري و نه من هوسي
در و تخته چقدر خوب به هم جفت شده

بهمن ماه 1379

خانه سياه است

چشمان تو لبريز نگاه است نگاه
دستان تو معصوم گناه است گناه
آن روز كه اسباب سفر بربندي
دور از تو دگر خانه سياه است سياه

مرداد ماه 1380

مادر، هميشه دوستت دارم

زمين باير دل را نهال عشق مي كارم
به پايش هر شب و هر روز سيل اشك مي بارم
از آن سرمست يك روزي درختي مي شود سرسبز
كه بر آن حك كنم مادر، هميشه دوستت دارم

تقديم به مادر عزيزتر از جانم
آبان ماه 1380

لكه ننگ

بر حرمت عشق لكه ننگ زدي
با زخم دلم زخمه بر اين چنگ زدي
آيينه دل اگرچه زنگاري بود
انصاف نبود بر دلم سنگ زدي

ارديبهشت ماه 1381

بانوي من ...

شما بانوي من از بس كه لوسيد
دلم از هر چه ناز و عشوه پوسيد
چه خواهد شد كمي در خلوت عشق
به جاي غر زدن ما را ببوسيد

اسفند ماه 1388