با نام نامي اش كه به هر نامه نام اوست
امشب دوباره سفره دل را گشوده ام
شكر خدا شراب و كمي قرص نان عشق
شعري هم از ديار نگاهت سروده ام
عاشق سلام، حال من و شور و حال تو
گفتم دوباره با تو كمي گفتگو كنم
دور از شكوه جذبه گرم نگاه تو
در كوچه باغ خاطره ها جستجو كنم
گفتم كه بر خلاف تمام گذشته ها
بنشينم و حكايت دل را بيان كنم
تا وسعت خيال "سيا" دوست دارمت
گفتم بگويم آنچه نبايد نهان كنم
اينجا هنوز، خواب من از اشتياق توست
دارم گناه عشق تو بر دوش مي كشم
در نيمه هاي شب شبح سايه تو را
بر سينه ام فشرده به آغوش مي كشم
اينجا هميشه بغض من از فكر دوريت
شفاف مثل اشك غم از جنس شيشه است
بر بيستون سينه من جاي يك خراش
بي تاب ضربه هاي تو با زخم تيشه است
اينجا غمي به چنگ دلم زخمه مي زند
اينجا كسي اسير دو چشم سياه توست
اشك و سكوت و پنجره ياران هر شبم
اينجا نگاه آينه هم در نگاه توست
يك شب بيا، به ياد تو دلتنگ گشته ام
با بغض من، تو يك شبه مأنوس مي شوي
ديگر بس است رويش گل هاي شعر من
يك جمله بيش از اين به خدا لوس مي شوي
پرواز كن بيا كه هوا هم مساعد است
اينجا تمام وسعت من آسمان توست
پايان رسيد نامه ام امضا : بنفشه ات
اين واژه اي كه تا به ابد بر زبان توست
تقديم به خواهر عزيزم بنفشه
دي ماه 1380