حيله عشق

قصد نيرنگ مكن، باز مزن حيله عشق
شمع من باش كه پروانه شود پيله عشق
شك ندارم به دلت معركه اي در كار است
بين انكار و غم و خاطر بدپيله عشق

اسفند ماه 1388

چت ...

ز دنياي حقيقي دل بريدن
نشستن پاي نِت دائم چتيدن
چرا بُعد نگاه ما يكي نيست؟
چتيدن كِي بُود مانند ديدن!

اسفند ماه 1388

غريبه ...

نگاه سبز رؤيايي غريبه
نجيب و پاك و زيبايي غريبه
شنيدم زير لب گفتند انگار
تو هم اهل همين جايي غريبه
تو را هر روز مي بينم كه در راه
مرا از دور مي پايي غريبه
به ديوار سر كوچه نوشتي
هنوزم عاشق مايي غريبه
به رقصت ديده ام در دامن باد
شبيه قاصدك هايي غريبه
دل ويران من هم بغض يك سنگ
تو اما موج دريايي غريبه
در اعماق نگاهت گم شدم باز
عجب چشمان شهلايي غريبه
همين امروز هم دير است برگرد
چرا در فكر فردايي غريبه

بهمن ماه 1388

ادراك

چگونه پُر مي شود حجم خالي احساس تو
بادهاي پاييزي چه بي رحم ترنّم سبز عشق را بر گونه هاي ما زرد مي كنند
از خودت پرسيده اي بر سرمان چه خواهد آمد
حتماً تا به حال خواب آينه را هم نديده اي وگرنه وجدانت درد مي گرفت
درست است عمري اسير رؤياهايت بودي
اما ديگر خواب بس است
بيدار شو
مي دانم با خيال زندگي پررنگ تر مي شود
شكل مي گيرد...
اما تا كجا

راستي امسال هم قرار است هر پرنده اي در هواي ستاره اش كوچ كند
جالب نيست؟
اما هنوز هم من و تو ...
لطفاً از عدالت خداوند سخن مگو، سنگ مي شوي
تنها ايمان داشته باش
البته آرزو هم سهمي از زندگي است
اميد هم ...

صدايت مي لرزد
ارتعاشات نگاه من
لرزش صداي تو
برايت آشنا نيست؟
يادت مي آيد
امواج گيسوانت را كه درياي دلم را متلاطم مي كرد

رنگت پريده انگار
نرو
شام را بمان
خداي ناكرده در راه نماني
كارهايت در قدرت ادارك من نيست

اسفند ماه 1380

دود آه

اشكم ز بغض بدرقه جاري به راه تو
جانم فداي غربت چشم سياه تو
در خود نبوده ام ز شب آسمان عشق
ابر فراق پس رود از روي ماه تو
آوار لحظه هاي جدايي مرا شكست
يارب مباد شكوه كنم در پناه تو
"تنها نگاه بود و تبسم ميان ما"
اين بود اشتباه من و اشتباه تو
آتش كشيد فاصله ها در ميان ما
از شعله وجود من و دود آه تو
چيزي هميشه داغ مرا تازه مي كند
آغوش گرم پر تپش بي گناه تو
ساقي بريز باده كه جام نگاه من
كامي خنك كند ز شراب نگاه تو

آذرماه 1385

سيب

من و تو مثلِ يه سيبيم مگه نه
توي اين دنيا غريبيم مگه نه
رنگ سبزِ دونه هاي دلمون
واسه اين خيلي عجيبيم مگه نه
بغضاي خيسمون و پاك مي كنيم
بدونن خيلي نجيبيم مگه نه
آخرش چي خودشون خوب مي دونن
من و تو مثلِ يه سيبيم مگه نه

اسفند ماه 1375

نامردِ نامرد ...

به گرماي تنم سردي عزيزم
به شادي كوهي از دردي عزيزم
غرورم را شكستي زير پايت
تو هم نامردِ نامردي عزيزم

بهمن ماه 1388

افسوس ...

محبوب دل و شهره عالم بودي
دور از غم عشق و درد و ماتم بودي
مغرور كه با عشق غريبي افسوس
اي كاش كمي شبيه آدم بودي

بهمن ماه 1388

تكرار

باز هم قلبي شكست و خاطري از ياد رفت
آتش عشق تو خاكستر شد و بر باد رفت
باز هم تكرار فصلي كهنه در تاريخ عشق
تيشه جاي بيستون در سينه فرهاد رفت

بهمن ماه 1388

ابر عشق

تو و یک آسمان ماه و ستاره
من و یک ابر عشق پاره پاره
تو گفتی جنس دلهامان یکی نیست
حرامت، گر شوی عاشق دوباره

بهمن ماه 1388

آينه دق

گفتي به دروغ، صاف و صادق بودي
ما را نه كه معشوق، كه عاشق بودي
امروز كه فكر مي كنم مي بينم
يك عمر مرا آينه دق بودي

تيرماه 1380

اي عشق ...

پژواك دل و بهاي جاني اي عشق
ادراك بهشت جاوداني اي عشق
اعجاز گره گشاي راز هستي
معراج زمين و آسماني اي عشق

شهريورماه 1380

شاه نگاه

در حيرتم از اين همه طنازي تو
افسونگري و عشق و هوسبازي تو
با كيش رخت مات مكن شاه نگاه
تا زود به پايان نرسد بازي تو

دي ماه 1388

حسرت ديدار

در ميكده عشق تو مستيم كه مستيم
در حسرت ديدار تو هستيم كه هستيم
سوزاند مرا شمع نگاه تو و كافيست
پروانه صفت دل به تو بستيم كه بستيم

بهمن 1388

ياد تو

مستيم كه در عشق تو پيمانه شكستيم
مستيم كه دل در گرو ياد تو بستيم
بستيم شبي عهد و سر عشق تو هستيم
مستيم كه عمريست به عشق تو نشستيم

بهمن ماه 1388

قول و قرار

صد مرتبه هي آمدم و خانه نبودي
بر ساغر ما ساقي ميخانه نبودي
افسوس شكستي همه قول و قرارت
شايد تو در اندازه پروانه نبودي

بهمن ماه 1388

ميخانه عشق

اگر شمعت شدم، پروانه ام باش
اگر عاشق، تو هم ديوانه ام باش
بيا امشب در اين ميخانه عشق
شراب و ساقي و پيمانه ام باش

بهمن ماه 1388

باده پرست

گر عاشق و رنديم و اگر باده پرستيم
پيمانه يك عمر به ميخانه شكستيم
مستيم و ندانيم كه بودند و كه هستند!
مستند و ندانند كه بوديم و كه هستيم!

تيرماه 1381