ميخانه عشق

اگر شمعت شدم، پروانه ام باش
اگر عاشق، تو هم ديوانه ام باش
بيا امشب در اين ميخانه عشق
شراب و ساقي و پيمانه ام باش

بهمن ماه 1388

3 نظرات:

سارا گفت...

فرصتی بده به دستام
بذار دستات و بگیرم عاشقونه
نگو ما با هم غریبیم
بهم احساسی نداریم بی بهونه

همیشه دلم می خواست کسی که عاشقشم دیووانه ی من باشه.....
یا به قول شما شراب و ساغر و پیمانه ام باشد

زروان گفت...

قشنگ بود فکر کنم این همون شعریه که مدتی بود مشغولت کرده بود .واقعا ارزش داشته آن خاطر عاطر مدتی مشغول باشه.
ولی یک سوال فنی داشتم:می گم یارو شراب و ساقی و پیمانه باشه ؛ شما یک وقت خسته نشی ؟ بگو خدمتکار میخوای دیگه نه معشوق. اصلا می خواهی ایشون شراب بخوره شما مست کنی که معصیت هم نکرده باشی؟استغفرالله

نگاه گفت...

@سارا

قشنگ بود

اميدوارم كه خدا قسمتت كنه


@زروان

ممنون عزيزم شما لطف دارين
آره اين همون بود كه داشت اذيتم مي كرد ولي مفهوم مصرع آخرش رو خيلي خودم دوست دارم

راستي وقتي كامنت شما رو خوندم كلي داشتم مي خنديدم خيلي بانمك و باحال پاسخ داده بودي دستت درد نكنه شادم كردي

ارسال یک نظر