آينه دق

گفتي به دروغ، صاف و صادق بودي
ما را نه كه معشوق، كه عاشق بودي
امروز كه فكر مي كنم مي بينم
يك عمر مرا آينه دق بودي

تيرماه 1380

6 نظرات:

سارا گفت...

عمو نظرم رو در مورد این شعر تو به کسی نگو نوشتم اگه لطف کنی درستش کنی اینجا می ذارمش....

مرسی

نگاه گفت...

@سارا

سلام عمو خوندمش خيلي خوب بود براي اول كارت ولي وزنش رو اگه بخوام عوض كنم كلش عوض مي شه كه ديگه واقعا مال خودت نيست من ترجيح مي دم پله به پله راهنماييت كنم تا دستت راه بيفته

ولي خيلي خوب بود آفرين بهت تبريك مي گم

آزاده گفت...

عزيزم معركس شعرت.
دوستت دارم
آزاده

نگاه گفت...

@آزاده

مرسي عزيزم كلي خوشحال شدم كه امروز سر زدي
حالا كلي با دمبم گردو ميشكنم

راستي منم دوست دارم خيلي زياد
به چشماتم خيلي مياد
قافيه لازم نداره
:))))))))))))))))

ناشناس گفت...

سال 80 بهتر شعر می گفتید تا سال 88؟ چرا؟ نکند دیگر فقط ادای عاشق در می آورید؟

نگاه گفت...

@ناشناس

نه خودم اینطوری احساس نمیکنم ولی مطمئنم که اون زمان خیلی زلال تر از حالا بودم در هر صورت متشکرم

ارسال یک نظر