تكرار

باز هم قلبي شكست و خاطري از ياد رفت
آتش عشق تو خاكستر شد و بر باد رفت
باز هم تكرار فصلي كهنه در تاريخ عشق
تيشه جاي بيستون در سينه فرهاد رفت

بهمن ماه 1388

10 نظرات:

زروان گفت...

محشر.هر چی جلو میریم شعرهات قشنگ تر میشه.

نگاه گفت...

@زروان

ممنون عزيزم راستي من نميتونم توي وبلاگت بنويسم امروز من و قاصدك اينطوري شديم

Unknown گفت...

این شعرت وحشتناک قشنگه!!
دیوونه میکنه ادمو..
مرسی

نگاه گفت...

@بهانه

ممنون
واقعا واقعا اينبار در دلم رو با تيغ واژه باز كردم

قاصدک گفت...

:-|
چی بگم خاله ؟

نگاه گفت...

@قاصدك

تيشه جاي بيستون در سينه فرهاد رفت خاله

اينم آخر عاقبت عاشق بودن سوختن فرهاد بودن

بي خيال خاله ...

Mandalayz گفت...

اینم دوست دارم مثل قبلیه

نگاه گفت...

@ماندالايز

مرسي عزيزم شما لطف دارين

سارا گفت...

چرا هر چی می نویسی به حال و روزه منه ....

تیشه جای بیستون در سینه فرهاد رفت

نگاه گفت...

@سارا

حال و روز خيلي ها مي تونه باشه سارا ولي مي دونم كه حال و روز من يكي حتمن هست

من باز هم غم از دست دادن برادر عزيزت رو بهت تسليت مي گم اميدوارم كه خداوند صبر جميل بهت عطا كنه

ارسال یک نظر