ادراك

چگونه پُر مي شود حجم خالي احساس تو
بادهاي پاييزي چه بي رحم ترنّم سبز عشق را بر گونه هاي ما زرد مي كنند
از خودت پرسيده اي بر سرمان چه خواهد آمد
حتماً تا به حال خواب آينه را هم نديده اي وگرنه وجدانت درد مي گرفت
درست است عمري اسير رؤياهايت بودي
اما ديگر خواب بس است
بيدار شو
مي دانم با خيال زندگي پررنگ تر مي شود
شكل مي گيرد...
اما تا كجا

راستي امسال هم قرار است هر پرنده اي در هواي ستاره اش كوچ كند
جالب نيست؟
اما هنوز هم من و تو ...
لطفاً از عدالت خداوند سخن مگو، سنگ مي شوي
تنها ايمان داشته باش
البته آرزو هم سهمي از زندگي است
اميد هم ...

صدايت مي لرزد
ارتعاشات نگاه من
لرزش صداي تو
برايت آشنا نيست؟
يادت مي آيد
امواج گيسوانت را كه درياي دلم را متلاطم مي كرد

رنگت پريده انگار
نرو
شام را بمان
خداي ناكرده در راه نماني
كارهايت در قدرت ادارك من نيست

اسفند ماه 1380

6 نظرات:

سارا گفت...

تب کرده ام
واژه ها در ذهنم می سوزند
این همه بی رحمی ات از چیست
نگاهت اگر به آینه نمی افتد به چشم من بنگر
آینه ی درونت خواهم شد

عمواین کارت رو
دوست داشتم

زروان گفت...

قشنگ بود . مثل شعرهای سهراب تکه تکه و منفصل بود ولی به نظر من این عیب نیست اگر شعر یک انسجام نامرئی درونی یا تم نامرئی درونی داشته باشد . منتهی باز هم با بند آخر مشکل داشتم به نظرم با بقیه شعر هم خوانی نداشت. حدس من این است که شما یک حس را می گیرید و شعر می گویید و بعد شعر خودش به شکل طبیعی و با الهام تمام نمی شود و برای تمام کردن اجباریش دست به کار می شوید بند آخر یا مصرع آخر اکثر شعرهایی که من از شما بخاطر دارم (بیشتر شعرهای قدیمی) همین حالت را دارند.

زروان گفت...

راستی می خواستم بگم واسه یک وبلاگ شعر آهنگ زمینه بی کلام لایت خیلی بهتر از موسیقی با کلام است . این آهنگ رضا صادقی با ریتم تندش به حال و هوای یک وبلاگ شعری نمی خوره البته سلیقه است .خوب بودن یا بد بودن آهنگ زمینه مسئله جدایی است که واردش نمیشم.

نگاه گفت...

@سارا

ممنون عمو جان خيلي لطف دارين شما

شعر شما هم خيلي زيبا بود

بنفشه گفت...

چقدر قشنگ بود...
و چقدر تو مهربانی
... اشتباه همین جاست
شاید

نگاه گفت...

@بنفشه

خواهر به قول دوست عزيزم سيد محمد آرنگ (ساحل)

اشتباه من همان روز نخست
لذت يك آشنايي بود و بس
عاقبت هم پاسخ آن اشتباه
تيغ بي رحم جدايي بود و بس

:))

ارسال یک نظر