خودم كردم كه لعنت بر خودم باد

دلم صد ساله شد اي داد بي داد
كه ديگر عشق را هم برده از ياد
جواني اينچنين، پيري چه گويم
"خودم كردم كه لعنت بر خودم باد"

بهمن ماه 1379

8 نظرات:

قاصدک گفت...

مصرع سوم رو متوجه نمی شم
در واقع خوندنش مشکله

م.پارسا گفت...

توي جووني هرچي داري بگو وگرنه پيري ديگه حال گفتن نداري.

حیاط خلوت گفت...

سلام
مدتي كه نبودم دوستاي تازه اي پيدا كردم از جمله شما منتها فرصت نكرده بودم وبلاگشونو بگردم. ديشب قرعه به نام شما افتاد تقريبا نصف نوشته هاتونو خوندم (البته جز به كسي نگوها كه قبلاً ترتيبش داده شده بود )
خيلي خوب بودن
البته ديدم من رو هم لينك كردين.. ممنون :-)
با اجازه منم همين كارو كردم

نگاه گفت...

@حيات خلوت
خواهش مي كنم ببخشيد من بدون اجازه شما رو لينك كرده بودم شما لطف دارين

@پارسا
اين شعر رو سال 1379 گفته بودم توي "خاكستري" چاپ شده بود راست مي گي الان كه دارم پا به سن و سال ميزارم خيل مثله اون روزها نيستم باشه چشم

سارا گفت...

سلام

از تو به کسی نگو پیداتون کردم....

ممنون که باعث شدی یه سری به قوانین هم بزنم :)

می خواستم لینکتون کنم ولی انگار باید اجازه بگیرم اگه اجازه دادین منم لینکتون می کنم...

تمام لحظه هایم با این عشق میگذرند که روزی از حرف دلم گویم اما مبادا پیری بیاید و حرف دل نا گفته ماند....

نگاه گفت...

@سارا
خواهش مي كنم ممنون مي شم منم لينكتون مي كنم
هر چه ساز پير تر مي شود صدايش نيز پخته تر
حرف دل هم با پيري
ممنون

Elham گفت...

***

این شعر خیلی زیبا بود !

مخصوصا مصراع سوم رو بارها به صورت سوالی در ذهنم مرور کردم !!!




***
Elham
***

زروان ازلی گفت...

دل صد ساله خیلی خوبه.سن دل با سن آدم هیچوقت تطابق نداره.

ارسال یک نظر