لوح دل ...

بر لوح دلم شمايل روي تو بود
دل در تب آويزه ي گيسوي تو بود
گر قامتم از فراق تو خم مي گشت
آن هم به وفاي خم ابروي تو بود

تير ماه 1380

8 نظرات:

Unknown گفت...

سلام...
خیلی زیباست..
برای تمجید از شعر آدم نمیدونه دیگه چی بگه؟

آنتیک گفت...

زیباست وزیباست
سلام.

م.پارسا گفت...

اين خم ابرو چه كارا كه نمي كنه!

نگاه گفت...

@بهانه

سلام عمو جان خوبي راستي دختر گلت پريا چطوره ممنون از لطفت

@آنتيك

سلام ممنون آنتيك جان

@پارسا

آقا همه آتيشا از زير سر همين خم ابروي ياره ديگه

غلامم

حیاط خلوت گفت...

من هم چنان بلد نيستم براي شعر كامنت بدم
آخه چقدر بگم زيبا بود
ديگه هيشكي حرفمو باور نمي كنه
به خدا زيبا بود
به همين سوي چراغ
به همين نمك

..
همچنان باش نگاه

نگاه گفت...

@حيات خلوت

ممنون عمو جان شما لطف دارين

درسا تیتان گفت...

از خودتون بود؟!

نگاه گفت...

@درسا تيتان

من تمام شعرايي كه تا حالا اينجا نوشتم از خودم بوده اين شعر 99 امين شعرم بود كه اينجا نوشتم
نزديك 40 تا كار ديگه از قبل دارم كه وقتي تموم شد به نام كتاب ساحل نگاه منتشر ميشه

نميدونم اين سوال رو براي چي پرسيدين ولي دوست دارم يه توضيحي بدين ممنون ميشم

ارسال یک نظر