دختر رز

بر دختر رز، ظن به زنيّت نكنيد
ساقي چو منم، فكر كميّت نكنيد
پيمانه بياريد، شبي خوش باشيد
در كام كشيد و هيچ نيّت نكنيد

آذر ماه 1381

4 نظرات:

سارا گفت...

از اون شعر های قشنگ که من دلم براش تنگ شده بود...

حالا ساقی ما پیمانمون رو کی بیاریم؟؟....

م.پارسا گفت...

پيمانه به دستيم كه بر باد كنيم
غم را و به مي ديده خود شاد كنيم
ما را چه نياز است به كميت تو
كيفيت آن نگاه هميشه در ياد كنيم

ماندالایز گفت...

سلام
با دو مصرع آخر لذت کافی رو بردم اما
مصرع اول سکته داره در خوانش مصرع دوم قرار گرفتن واژه ای مثل ساقی در کنار کمیت از نظر من جالب نیست .
دستت درد نکنه .

نگاه گفت...

@سارا

ممنون عمو جان

من بنده آن دمم كه ساقي گويد
يك جام دگر بگير و من نتوانم

@پارسا

ممنون عمو جان شعرت خيلي قشنگ بود يه ايراد ولي داره كه برات درستش مي كنم

پيمانه به دستيم كه بر باد كنيم
غم را، و به مِي ديده ي خود شاد كنيم
ما را چه نياز است به كمّيت تو
كيفيّت آن نگاه، در ياد كنيم

@ماندالايز

سلام عمو جان اون اسمش سكته نيست ستيز آوايي بهش ميگن البته شما بهتر مي دونين ولي مورد بقيه اش من همواره به نظر شما كاملا احترام مي گذارم ممنون از لطفت عزيزم

ارسال یک نظر