افسون عشق

مژگان چشم نازت، قلب مرا دريده
گيسوي تو مرا باز در دام خود كشيده
حقا كه آخر عشق چشمان وحشي توست
ناموس عاشقان است آن نور برگزيده
وصف تو را به ندرت، در محفلي نخوانند
افسانه نگاهت، حرفي است ناشنيده
هر پرتو نگاهت، گويي بلور مهتاب
شفاف مثل احساس يكرنگ چون سپيده
هرشب سرشك يادت، از خواب گونه جاري است
اشكي به برگ خشكي، بر شاخه اي تكيده
بي تابي فراقت، بغض مرا فشرده
سنگيني نگاهت، پشت مرا خميده
احساس من از اين عشق با اين غرور نازك
چون كودكي كه از درد اشك از رخش چكيده
خواب من از فراقت، كابوس اين خيال است
امشب دگر نگارم، پيش كه آرميده
ديشب به هدهد عشق پيغام وصل دادم
امشب حديث هجران، در دست من رسيده
بغض مرا شكستي، با ديگري نشستي
آخر كدام دستت، اينگونه پروريده
شعر مرا شنيدي، افسون عشق ديدي
ديگر بهانه اي چيست اينبار ورپريده
آن سوي هر نگاهم، درياي حسرت توست
بگذر كه پشت پايت، جاري است آب ديده

خرداد ماه 1380

8 نظرات:

قاصدک گفت...

هر کدوم از بیت ها رو خوندم به خودم گفتم این دیگه بهترین بیتش بود
بدون تعارف ، واقعا لذت بردم
بسیار زیبا

نگاه گفت...

@قاصدك

ممنون از لطفت

اين شعر سال 1380 توي خاكستري چاپ شده بود

زروان ازلی گفت...

شاید هم اشتباه می کنم ولی به نظرم در چند جا وزن شعر درست و یکدست نیست
ورپریده اصلا با سایر کلمات تناسب ندارد .
بیت پنجم یک اشکال تایپی دارد.
شعرها را می توانید به شکل به صورت اریب بنویسید که به حس بصری شعر خواندن خیلی کمک می کند

نگاه گفت...

@زروان جان

ممنون عزيزم كه شعرم رو خوندي

از لحاظ وزني اشكال نداره چون مصرع ها دو قسمتيه
از لحاظ شعري در پايان هر قسمت شما مي تونيد از واژه هايي استفاده كنيد كه به ظاهر يك نيم هجا بيشتر دارن

مثلا در هفت مصرع اين شعر اين قضيه مشهود ديده ميشه كه خالي از اشكاله

در رابطه با اشكال تايپي دقيقا درست گفته بودي
اشكي رو نوشته بودم اشكلي در بيت پنجم

و درباره واژه ورپريده دو نوع نگاه وجود داره
كه كاملا با هم متفاوته كه ديدگاه من و شما دقيقا در دو نقطه مقابل قرار داره
با نگاه شما بايد كلا اون بيت رو حذف كنم ولي چون شعرم به درازا انجاميد، به يك عنصر براي جلب نظر خواننده و تمركز و حواس جمعي اون نيازه كه من از اين تدبير استفاده كردم
البته به نظر خودم چون توي خيلي از شعرام يك حس شيطنت وجود داره بد نيست ولي در موردش فكر مي كنم اگه متقاعد شدم حذفش مي كنم
در هر صورت خيلي خيلي ازت ممنونم
با تشكر و احترامات

م.پارسا گفت...

سلام
ديگه ضايع ست كه بيام بگم به به چه قشنگ.
خوب فكرشو بكن آدم بياد به حافظ بگه آفرين خوب گفتي.فكر نكنم ديگه درباره شعرهات حرف بزنم مگر اينكه سوالي داشته باشم.فقط باهاشون حال مي كنم.
------------------
مگما حسين خيلي ضايع كرديم ديروز نه؟من فكر نمي كردم بچه ها اينقدر تيز باشن.بنده خداها چقدر هم ماخوذ به حيا هستن هيچ كدوم خودشونو قاطي نكردن.خودمو كه جاي مجردها ميذارم مي بينم اونا توي يه وادي ديگه اي هستن .اين بحثها براشون عجيب و غريبه.مي خوام بي سرو صدا خودزني كنم و از به كسي نگو برم.ديگه روم نمي شه كامنت بذارم.

نگاه گفت...

@پارساجان عزيزم

سلام
خوبي ببخشيد راست مي گي من و تو هم يه جورايي افتاده بوديم حالا نه توي كل كل ولي شيرين كاري

البته من مي دونم كار خيلي بدي كرديم بعدشم قاصدك هم كلي بهم اخم كرد ولي يه چيزو مي دونم

بچه هاي اين دوره زمونه خيلي چشم و گوششون باز تر از اين حرف هاست

منم يه چند روزي توي به كسي نگو خودم رو آفتابي نمي كنم تا يه مقدار آبا از آسياب بگذره

درباره شعرهام هم تو هميشه لطف داري به من اگه ميشه مثه زروان ايرادهاش رو بگير اينجوري من كه مي خوام كتابم رو به زودي چاپ كنم بعدش نقد كمتري روش انجام مي شه ممنو از لطفت عزيزم

Elham گفت...

***

باید بگم این یکی از شعرهاتون بود که علاوه بر زیبایی ، صمیمیت خاصی داشت و من این صمیمیت رو خیلی خوب احساس کردم. منتها کلمه "ورپریده" به نظرم واقعا تو ذوق می زنه . صمیمیت موجود در این شعر به اندازه کافی جذابیت ایجاد می کنه که آدم رو تا آخر بکشونه و به نظر من بکار بردن این کلمه این صمیمت و متعاقبا جذابیت رو از بین می بره یا کمرنگ می کنه . موضوع شیطنت هم به نظرم باید با سایر بخش های شعر هم خوانی داشته باشه وگرنه مثل این می مونه که شما خواننده رو در ابتدا می برید توی آسمون ولی در انتها با مخ می کوبیدش زمین !

اما درباره وزن ، من هم بار اول که خوندم احساس کردم بعضی جاها مشکل داره ولی بار دوم متوجه شدم دچار بدخوانی شدم، که فکر می کنم با توجه به اینکه قراره شعر های شما کتاب هم بشه ، استفاده از علائم نگارشی در جای درست خودش به درست خواندن شعر خیلی کمک می کنه مثلا :

احساس من از اين عشق با اين غرور نازك
چون كودكي كه از درد "،" اشك از رخش چكيده

البته من خودم هم درست و حسابی با علائم نگارشی و مکان استفادش آشنا نیستم ولی این رو می دونم که وجودشون خیلی به درک بهتر شعرهاتون کمک می کنه و برای این کار مخصوصا برای کتابتون باید از یک ویراستار خبره کمک بگیرید ! ( فکر کنم ویراستار این کارو می کنه ، نه ؟؟؟؟!!!! :D )

این بیتتون هم به نظرم از لحاظ تعبیر محشر بود و خیلی دوستش داشتم :

هرشب سرشك يادت از خواب گونه جاري است
اشكي به برگ خشكي بر شاخه اي تكيده


در آخر باید بگم اینا فقط نظرات یکی از خواننده های شما بود که بدون کمترین مهارتی در زمینه شعر و شاعری فقط احساس و نظر و برداشت خودش رو گفت که ممکنه اصلا هم درست نباشه !

***
Elham
***

نگاه گفت...

@الهام

ممنون از لطفتون که روی شعر من کامنت گذاشتین

این شعر وقتی که توی خاکستری چاپ شده بود خیلی جالبه که از همین قسمتش خیلی استقبال شده بود خوب به تبع من هم فکر می کردم که خیلی باید جالب بوده باشه که مورد استقبال قرار گرفته ولی الان که هم شما و هم زروان که نقدهاتون رو خیلی دوست دارم و قبول دارم این تذکر رو به من دادین خوب باید یه فکر اساسی روش انجام بدم و حتمن عوضش می کنم ممنون

درباره ویراستاری هم بازم درست میگین
البته من احساسم این بود که کسی که شروع می کنه به خوندن شعر با بیت اول که وزن شعر رو می فهمه خوب دیگه مشکلی برای خوندن شعر پیدا نمی کنه و تا آخرش رو درست می خونه ولی به قول شما وقتی که می خواد این شعرا چاپ بشه به احتمال زیاد چون مخاطب عام هم میخونه باید یک ویراستاری درست و صحیح روش انجام بشه
البته اقرار می کنم که خود من هم خیلی وارد نیستم ولی باید یاد بگیرم و به دنبال یه نفری باشم که کمکم کنه اگه شما هم نظری دارین بهم بدین نظرتون رو خیلی خیلی ممنون میشم

در هر صورت به خاطر زمانی که برام گذاشتین تشکر میکنم
من رو از نقدهاتون بی بهره نکنین
پیشاپیش تشکر میکنم

البته از همه بچه های به کسی نگو
ولی از شما و زروان و پارسا که نقدم می کنین خیلی بیشتر تشکر می کنم

ارسال یک نظر