عصيان

انگار دگر قسمت ديدار تو نيست
هيچ آينه اي دگر پديدار تو نيست
عصيان زمانه را ببين، آخر عشق
غير از دل من دلي خريدار تو نيست

دي ماه 1379

2 نظرات:

سارا گفت...

شعرتون قشنگ بود اما مصرع آخرش رو دوست نداشتم یه جور منت بود....
آخه عاشق هیچ وقت منت نمیذاره سر معشوقش

نگاه گفت...

‌@سارا

ممنون از لطفتون شما هميشه به من لطف دارين

خوب از يك نگاه شما درست مي فرماييد

ولي اين شعر مال يكي از مجموعه هاي منه كه 13 تا رباعي هستن كه با يك روال مشترك پيش مي رن و با اينكه هر كدوم يه شعر مجزا هستن ولي در نهايت از همش ميشه يك نتيجه خيلي قشنگ گرفت
اين شعر شماره 9 بود
سال 1380 توي "خاكستري" همشون چاپ شدن
اينها همشون خيلي قديمي هستن
ولي الان ديگه نظر شما رو دارم
البته بايد حق داد چون توي عشق حقيقي هم انسان گاهي اوقات خيلي سركش ميشه كه اين هم طبيعيه

موفق باشين

ارسال یک نظر